گفتگو با خدا! + ترجمه
موج انگلیسی
درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما عزیزان. من سعی می کنم تا جایی که می توانم مطالب، مکالمات،داستان ها،آموزش ها و... جالب و خوب انگلیسی را در این وبلاگ قرار دهم و مورد استفاده شما دوستان قرار گیرد، پس ممنون می شوم اگر نظر خود را درباره مطالب و وبلاگ بنویسید. با تشکر...
نويسنده
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : محمد ظریف

interview with God

 

I dreamed I had an interview with GOD.

So you would like to interview me? God asked. If you have the time. I said. God smiled. My time Is eternity… what question do you have in mind for me?

What surprises you most about humankind? God answered…

That they get bored with childhood, they rush to grow up, and then long to be children again. That they lose their health to make money, and then lose their money to restore their health. That by thinking anxiously about the future they forget the present such that they live in neither the present nor the future. That they live as if they will never die, and die as though they had never lived.

Gods hand took mine and we were silent for awhile and then I asked as a parent what are some of life's lessons you want your children to learn?

God replied with a smile, to learn they cannot make anyone loved them. All they can do is let themselves be loved To learn that it is not good to compare themselves to others. To learn to forgive by practicing forgiveness. To learn that it only takes a few seconds to open profound wounds in those they love, and it can take many years to heal them. To learn that a rich person is not one who has the most, but is one who needs the least. To learn that there are people can look at the same thing and see it different. To learn that it is not enough that they forgive one another but they must also forgive themselves.

Thank you for your time, I said humbly. Is there anything else you d like your children to know?

God smiled and said…

Just know that I am here.

Always

 

گفتگو با خدا !

خواب دیدم

در خواب با خدا گفتکویی داشتم.

خدا گفت:

پس میخواهی با من گفتگو کنی؟

کفتم اگر وقت داشته باشید

خدا لبخند زدو گفت:

زمان من ابدی است...

چه سوالی در ذهنت از من داری؟

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب میکند؟

خدا پاسخ داد...

اینکه آنها از بودن در دوران کودکی ملول میشوند، عجله دارند که زودتر بزرگ شوند، و بعد حسرت دوران کودکی را میخورند.

اینکه سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول میکنند...

و بعد پولشان را خرج به دست آوردن سلامتی شان میکنند.

اینکه با نگرانی نسبت به آینده، زمان حال فراموش شان میشود، انچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال.

این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد، و چنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.

خداوند دست های مرا گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم.

یعد پرسیدم

به عنوان خالق انسانها، می خاهید آنها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند؟

خدا با لبخند پاسخ داد:

یاد بگیرند که نمیتوان دیگران را مجبور به دوست داشتن  خود کرد، اما میتوان محبوب دیگران شد.

یاد بگیرند خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.

با بخشیدن، بخشش یاد بگیرند.

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانند زخمی عمیق در دل کسانی ایجاد کنند که دوستشان دارندف و سال ها وقت لازم خواهد بو تا آن زخم التیام یابد.

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد، بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند، اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند.

یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند اما آن را متفاوت ببینند.

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست که شخص دیگری را ببخشند، بلکه خودشان را هم باید ببخشند.

خاصعانه گفتم:

از اینکه وقت تان را به من داده اید متشکرمف آیا چیز دیگری هست که شما دوست دارید آفریدگانتان بدانند؟

خدا لبخند زد و گفت:

فقط بدانند که من اینجایم

                           همیشه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


<-PollName->

<-PollItems->


دریافت كد ساعت
ابزار پرش به بالا